۱۴۰۳ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

بازگشت ترامپ بە قدرت، بیم رژیم اسلامی از ورشکستگی و نقش اپوزیسیون

Dette er overskriften på siden din. Eksempel på HTML-side

 نویسندە: احمد مرادی

بازگشت مجدد دونالد ترامپ به پست ریاست جمهوری آمریکا و پیوند نزدیک او و اطرافیانش با تنها دولت قوم یهود و نزدیکی او با شخص بنیامین ناتنیاهو نخست وزیر اسرائیل، این سئوال  در میان سیاستمداران، روزنامەنگاران، کشورهای منطقه، مخصوصا مردم ایران و نیروهای مخالف نظام حاکم بر این کشور مطرح است کە سیاست دولت دوم دونالد ترامپ در قبال رژیم ایران کە بزرگترین حامی حماس و سایر سازمانهای مسلح کە مشغول جنگی خونین و سرنوشت ساز با اسرائیل هستند محسوب میشود چگونه خواهد شد؟ سیاست ترامپ کسی کە در دوره قبلی مسئولیت خود در سمت رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا امنیت اسرائیل را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داد، حالا در جواب بە خطرافتادن موجودیت این کشور و موشک باران آن توسط نظام اسلامی در ایران چه نوع سیاستی را در پیش خواهد گرفت؟

 نگاهی کوتاه به روابط ایران و ایالات متحده بعد از انقلاب اسلامی

با وجود اینکه دولت وقت آمریکا بعد از ٣ روز از پیروزی انقلاب اسلامی دولت تازه ایران را بە رسمیت شناخت، آیت‌الله خمینی بە محض قبضه قدرت سنگ بنای ستیزه جوی با آمریکا نهاد. او میدانست کە نقشه ایجاد نظام ولایت فقیه کە در سر ‌پرورانده با وجود ارتباط مردم ایران با آمریکا و جهان دمکراتیک غیر ممکن است. آیت‌الله خمینی برای نهادینه کردن دشمنی با آمریکا چیزی بهتر از حمله تعدادی دانشجوی پیرو خط خود(خط امام) در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بە سفارت امریکا پیدا نکرد. در پی این اقدام کە خلاف تمام شئونات دیپلماتیک و انسانی بود ٦٦ دیپلمات امریکای بە مدت ٤٤٤ روز بە گروگان گرفته شدند. نیاز بە بهانەای برای سرکوب مخالفان داخلی انگیزه جانشین خمینی، آیت‌الله خامنەای و دیگر آخوندهای حکومتی برای دشمنی با جهان غرب بیشتر میکرد. تا بە امروز کە ٤٥ سال از انقلاب گذشتە است هنوز این ستیزەجوی پابرجا است و تاکنون هزاران نفر از جوانان مملکت بە بهانه ارتباط با این دشمنان فرضی بە جوخه اعدام سپردەاند. جنبشهای و اعتراضات اجتماعی کە در جواب مشکلات اقتصادی و نبود آزادیهای فردی و اجتماعی رخ میدهد با برچسب و انگ خدمت بە بیگانه روبرو میکنند و آنها را مورد سرکوب قرار میدهند. ناکامی مسئولین از اداره مملکت و عدم انجام وظیفه‌ کە در قبال مردم بە عهده گرفتەاند بە گردن دیگران میگذارند و اعمال تحریم های امریکا و کشورهای غربی را بە فرصتی برای اختلاس و دزدی اموال مردم تبدیل میکنند. با وجود شکست های سیاسی و ویرانی زیر بناهای اقتصادی و توسعه کشور هنوز دشمنی با غرب را نعمت میدانند و شعارهای ضد اسرائیل و غرب بە نماد موجودیت این رژیم تبدیل شدە است.

دونالد ترامپ

سیاستمدار، سرمایەدار و میلیاردی از حزب جمهوریخواه کە توانست در سال ٢٠١٧ میلادی در سمت چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا برای یک دوره چهار ساله  بر مسند قدرت تکیه بزند. او در انتخابات ریاست جمهوری برای دومین دوره در سال ٢٠٢٠ شکست خورد و به ناچار این سمت را به جو بایدن از حزب دموکرات واگذار کرد، اما این به معنای پذیرش شکست در انتخابات نبود. آقای ترامپ در ژانویه ٢٠٢١ کە شکست خویش را در انتخابات احساس کرد هواداران خود را به راهپیمایی به سوی کاخ کنگره آمریکا تشویق کرد کە منجر بە حمله بە مهمترین نهاد سیاسی این کشور شد. ساختمان کنگره تخلیه شد و چند نفر هم در این اتفاق کشته شدند. تقلب در انتخابات را مطرح کرد، با شکایتهایی زیادی سعی کرد کە نتیجه انتخابات را بە چالش بکشد و در روند انتقال قدرت کار شکنی زیادی ایجاد کرد. اما دونالد ترامپ مجبور شد برای چهار سال از قدرت ریاست جمهوری کنار برود، ولی همچنان بر حزب جمهوریخواه سیطره خود را حفظ کرد تا اینکه در انتخابات سال ٢٠٢٤ برای بار دوم با پیروزی قاطع بر رقیب خود خانم “کاملا هریز” از حزب دمکرات، بە عنوان چهل و هفتمین رئیس‌ جمهور ایالات متحده شروع بە کار خواهد کرد.

سیاست ترامپ در قبال نظام اسلامی ایران در دور نخست ریاست جمهوری در سال (۲۰۱۷ تا ٢٠٢١)

هر چند دونالد ترامپ بارها رژیم ایران را یک رژیم نامشروع و یاغی خوانده است و در دوران زمامداری خود لطمات شدیدی بر پیکر آن وارد کرده است، اما هرگز علنا خواستار تغییر این حاکمیت نشدە است. او بە شدت منتقد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) کە بە منظور منع دستیابی نظام اسلامی بە تسلیحات امضا شدە بود است و با سرزنش کردن دولت “بارک اوباما” برای وارد شدن بە این توافق، در سال ٢٠١٨ خروج ایالات متحده را از این توافق اعلام کرد. دولت ترامپ سیاست «فشار حداکثری» بر ایران از طریق تحریم‌های اقتصادی و نفتی بر علیە نهادها و شخصیتهای حقیقی و حقوقی وابسته بە نظام حاکم بر ایران اعمال کرد. ترامپ در سال ٢٠٢٠ دستور کشتن قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس سپاە پاسداران انقلاب اسلامی را صادر کرد. در پی انتقام کشتە شدن سلیمانی، سپاه پاسداران اقدام بە موشک باران پایگاه عین الاسد، محل استقرار نیروهای آمریکای در خاک عراق کرد کە منجر بە آسیب دیدن تعدادی از سربازان این کشور شد، اما ترامپ علی‌رغم  تهدید بە مقابلە بە مثل، هیچ اقدام عملی در برابر این عملیات نظامی انجام نداد. ولی جنگ خاورمیانه کە جانبداری نظام اسلامی از طرفهای درگیر آن را بسیار پیچیده کرده است، ممکن است کە برای یکسره شدن دخالت بیشتر ایالات متحده آمریکا را ‌بطلبد و ممکن است کە قدم بعدی رویاروی نظامی با رژیم حاکم بر ایران باشد.

اهمیت استراتژیک اسرائیل برای ایالات متحده و روابط ترامپ با این کشور

اسرائیل مهمترین هم‌پیمان استراتژیک ایالات متحده در جهان محسوب میشود و موقعیت ژئوپلیتیک این کشور در خاورمیانه اهمیت سیاسی و نظامی آن را برای قدرتمندترین کشور جهان حیاتی کرده است. دەها سال است کە تقویت اسرائیل در قبال رقبا و دشمنان عرب و جمهوری اسلامی در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار دارد، طوری کە دولت و کنگره امریکا پشتیبانی از اسرائیل را یک اصول سیاسی میدانند کە باید رعایت شود. هیچ کاندید ریاست جمهوری در این کشور بدون جلب توجه شهروندان یهودی امریکا کە تنها با تعهد بە حفظ اهمیت کشور اسرائیل ممکن است، بە این سمت دست نخواهد یافت.

ایالات ‌متحده تنها در بحران اخیر “غزه ” که پیش از ١٣ ماە از آن گذشتە است و جان هزاران فلسطینی را گرفت و منجر بە ویرانی شهرهای این باریکە شدە است، در کنار اینکه کاخ سفید حملات نظامی اسرائیل بە شهرها و اماکن مسکونی فلسطینیان را دفاع از خویش میداند، چند نشست شورای امنیت سازمان‌ ملل را نیز بی نتیجه گذاشته و مانع صدور اعلامیه در محکومیت اسرائیل در مهمترین نهاد بین‌المللی شدە است. با وجود اینکه مقامات آمریکای خواستار حفظ جان غیر نظامیان فلسطینی میشود، تسلیحات امریکایی منجمله بمب‌های کە برای تخریب اماکن مسکونی استفاده میشود تقریبا بی‌وقفه برای اسرائیل ارسال میشود. انتظار هم میرود کە در چهار سال آینده‌ی زمامداری ترامپ موضع امریکا در قبال اسرائیل تقویت شود و او بە چیزی غیر از پیروزی کامل اسرائیل در این جنگ قانع نشود.

چشم انداز روابط رژیم اسلامی و دولت آیندە امریکا بە ریاست دونالد ترامپ

جنگ بین اسرائیل و نیروهای کە دولت جمهوری اسلامی تنها پشتیبان و تأمین کننده تسلیحات آنهاست آینده مهمترین متحد آمریکا را دچار چالش جدی کرده است. شکست اسرائیل در این جنگ خونین موجودیت این کشور را بە خطر جدی مواجه میکند و این اتفاق چیزی نیست کە امریکا، مخصوصا دونالد ترامپ با کارنامەی کە در قبال سردمداران نظام اسلامی ایران در دور اول ریاست جمهوری خود در چنته دارد بپذیرد. مقامات جمهوری اسلامی هم از این امر آگاه هستند کە با بە خطر افتادن اسرائیل پای دولت آمریکا بە این جنگ کشیدە میشود. نشانەهای از بیم نظام اسلامی از احتمال دخالت مستقیم امریکا در جنگ خاورمیانه دیده میشود. آرام‌تر شدن لحن مقامات جمهوری اسلامی در قبال دونالد ترامپ و شایعات دیدار ایلان ماکس کە قرار است در کابینه آقای ترامپ سمتی بە عهده بگیرد با نماینده نظام در سازمان ملل متحد، امیرسعید ایروانی و زمزمه رسانەهای حامی حاکمیت و مسئولین مبنی بر ضرورت مذاکره با آمریکا همگی حکایت از ترس و ریاکاری مقامات حکومت اسلامی از حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید است.

مقامات پیشین و کنونی نظام اسلامی ایران بارها عملا ثابت کردەاند کە حفظ نظام در اولویت آنها قرار دارد. بنا بر این، سناریوی بسیار محتمل این است کە رویکرد محتاطانه این مسئولان تنها بە حرف محدود نشود و عملا با دولت آمریکا وارد معامله و امتیاز دهی شوند و بە این صورت خطر سقوط و ورشکستگی اقتصادی و رویاروی نظامی را این بار هم از سر خود دفع کنند. آقای ترامپ قبلا نشان دادە است کە بە منظور حل مشکلات بین دولت امریکا و نظام اسلامی بدە بستان سیاسی را بر دخالت نظامی ترجیح میدهد. او در گذشتە بیان کرده است کە جلوگیری از دستیابی ایران بە سلاح اتمی در اولویت سیاست خود در قبال رژیم حاکم بر این کشور قرار میدهد. برای مقامات جمهوری اسلامی هم چیزی خوبتر از برنامه اتمی وجود ندارد کە قربانی بقای خود کنند.

امید واهی مخالفان نظام اسلامی

گروه‌های اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی متشکل شدە است از طیف مختلفی از احزاب، سازمانهای و شخصیتهای سیاسی وابسته بە گروه‌های قومی، ملی‌گرایان، سلطنت‌طلبان، اقلیتهای دینی، چپ‌گرایان و مجاهدین خلق کە عملا در خارج از ایران مشغول فعالیت برای براندازی نظام حاکم بر کشورشان هستند. اکثر آنها خواهان گذار از نظام حاکم و برپای سیستمی هستند کە بتواند جوابگوی خواستەهای شهروندان ایرانی باشد هستند. همگی بر سر اصول اساسی دموکراسی، سکولاریسم و سیستمی متکی بە رأی آزادانە مردم متفق‌القول هستند. این جریانات سیاسی بر این اصل هم اتفاق نظر دارند کە نوع نظام آیند ایران باید در نتیجه انتخابات آزاد و دمکراتیک تعیین شود. اما مسئلە اصلی مورد اختلاف آنها، شیوە رهبری و تعیین مرکزیتی است کە بتواند مبارزه و اعتراضات مردم را بە طور موثری بە هدف شکست نظام  هدایت کند. مشکل عمده آنها عدم اطمینان دو قطب سیاسی اپوزسیون، مرکز گرایان یا “پان‌ایرانیسم‌ها” و هویت‌طلبان وابسته بە گروهای قومی یا ملی بە همدیگر است. گروه اول معتقد است کە در صورت بروز خلع قدرت هویت‌طلبان تمامیت ارضی ایران را بە خطر میاندازند و گروه دوم بر این باور است اگر مرکزگرایان در مقام رهبری اپوزیسیون قرار گیرند احتمال بە قدرت رسیدن آنها کە بە معنی ظهور استبداد دیگری است زیاد میشود

حاکمان تهران هم بە خوبی از این وضعیت بهره میگیرند و با پیش کشیدن خطر تجزیه ایران و مطرح کردن شعارهای کە احتمال برگشتن نظام پیشین را در ذهن مردم زنده کند بە این اختلافات دامن میزنند. در حالیکه رژیم از نظر مشروعیت داخلی، بین‌ المللی و انزوای سیاسی و اقتصادی در سخترین دوران خود قرار دارد، هیچ افق روشنی هم نسبت بە اتحاد و همبستگی موثری در بین اپوزسیون کە از این وضعیت بهره گیرد و امید بخش پیروزی خیزش احتمالی باشد وجود ندارد. در این شرایط مردم وادار بە تحمل ظلم و ستم بیشتری از جانب حاکمان مستبد میشوند و هیچ خیزش سرنوشت ساز از جانب تودەهای مردم رخ نمیدهد.

نتیجه

با روی کار آمدن ترامپ چند سناریو در مورد ایران محتمل است. یکی اینکه رژیم ایران بر موضع گذشتە خود مبنی بر آمریکا و اسرائیل ستیزی و کمک مادی و معنوی بە گروهای نیابتی خود کە حالا درگیر کارزار مسلحانه با اسرائیل هستند ادامه دهد. در چنین سناریوی جنگ مستقیم و تمام عیار بین رژیم اسلامی و آمریکا اجتناب ناپذیر است. سناریو دوم کە من آن را بیشتر متحمل میبینم، عقب نشینی نظام ولایت فقیه از مواضع خود در قبال ترامپ و دادن امتیازهای کە بە دستآورد سیاسی برای او تلقی شود است. نشانەهای از این سناریو ‌اکنون قابل رویت است، مانند فشار خامنەای بر حزب‌اللە لبنان برای عقب نشینی تا پشت رودخانه لیتانی، طوری کە امنیت شهروندان اسرائیل در شمال این کشور تامین شود.

اپوزیسیون جمهوری اسلامی در غیاب اراده سیاسی برای اتحاد و تفاهم بە منظور موثر ساختن مبارزات سیاسی خود بە امید دخالت خارجی ماندە است، چیزی کە بە باور من امید واهی بیش نیست. انتظار اپوزسیون و مردم ایران بە اتفاقات غیر منتظر یا دخالت قدرتهای خارجی برای سرنگونی نظام، غیر از انتظار بیهوده چیزی دیگر از آن حاصل نخواهد شد، چونکه هر کشوری منافع سیاسی و اقتصادی خود را در اولویت قرار میدهد. ملاهای حاکم بر ایران از تجربه لازم برای دفع خطر ترامپ برخوردار هستند. نیروهای مخالف این نظام تمامیت‌خواە، در خارج و داخل کشور باید بدون انتظار بە کمک قدرتهای خارجی بە قدرت اتحاد خود تکیه بزنند و هزینه براندازی این نظام بدوش خود بکشند، چونکه بقای این نظام سهمناک‌ترین هزینە است کە مردم ایران بە انواع و اشکال مختلف متحمل میشوند.

#زن_زندگی_آزادی

اسلو، ‏پنجشنبه‏، ٢١ نوامبر‏ ٢٠٢٤

حفظ «تمامیت ارضی» با تعریف کنونی؟!

 نویسندە: احمد مرادی

مقدمه

یکی از محدودترین اشتراکات رژیم جمهوری اسلامی و اپوزیسیون برانداز بویژه مرکزگرایان ناسیونالسیت در سالهای اخیر، استفاده از
 گفتمان «حفظ تمامیت ارضی ایران» و برچسب تجزیه طلبی به مخالفان خود بوده است. این دو قطب متضاد از این گفتمان به عنوان اهرمی برای تسلط، سرکوب و منزوی کردن مخالفان خود برای رسیدن به اهداف خاص استفاده می کنند و خود را در ترویج و عادی سازی آن همسو می بینند.

نظام ولایت فقیه بە منظور فراهم کردن فضای سرکوب و سرپوش بە فساد گستردە در ساختار مدیریتی خود، از چنین گفتمانهای تفرقه انگیز بهره میگیرد و خطر از هم پاشیدگی کشور را در صورت تضعیف نظام، توسط امکانات تبلیغاتی زیادی کە در اختیار دارد بە افکار عمومی تزریق میکند. با این حال، این مقاله بیشتر به سازمان‌ها و گروه‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌پردازد که مدعی جایگزینی آن با الگوی حکومتی مبتنی بر اصول دموکراتیک است که بتواند به خواسته‌ها شهروندان پاسخ دهد و اختلافات میان مردم ایران را حل و فصل کند.

برخی از این سازمانها و شخصیتهای مخالف نظام اسلامی نیز از ثمره تفرقه  افکنی بی نصیب نمی‌مانند و از برچسب تجزیه طلبی و گفتمان خطر تجزیه ایران و حفظ “تمامیت ارضی” علیە گروهای هویت‌خواە استفاده میکنند و آنها را از معادلات و بدیل‌های سیاسی دور نگه میدارند. آنها پس از  ده‌ها  بحث و رایزنی سیاسی، نتوانستەاند به یک پلاتفورم مشترک برسند که بتواند نگرانی‌های گروهای هویت‌خواە را برطرف کند و حمایت لازم آنها را برای گذار از نظام حاکم جلب کند. این جناحهای سیاسی مخالف نظام با مشروط کردن «حفظ تمامیت ارضی ایران» برای هرگونه همکاری و هم‌گرائی، موجب ناامیدی هویت‌خواهان و بخشی دیگر از اپوزیسیون میشوند. این جناح سیاسی کە مشروعیت خود را در میان اقلیتهای ملی میبیند، چنین راهبردی را ادامه چرخه استبداد کنونی و گذشته می دانند و معتقدند با وجود چنین افقی، همکاری برای تحول سیاسی در یک روند دموکراتیک پیش نمیرود، بلکه متکی به شرایطی خواهد بود که منافع همه گروه های ملی و مذهبی ایران را در بر نمیگیرد.

نگاهی به ریشه‌های تبعیض ساختاری در ایران

صرف نظر از نوع حکومت، اعم از پادشاهی یا جمهوری اسلامی، نقش محوری مذهب رسمی شیعه و زبان فارسی در تعریف ایران، از جمله سرچشمەهای اصلی تبعیض نهادینه شده و در نتیجه انگیزه جدایی‌طلبانە در ایران بودەاند. زیرا این تعریف هویت، فرهنگ و حتی منافع معیشتی افراد خاص ایرانی را در بر می گیرد و سایر شهروندان را در موقعیتی قرار می دهد که به این کشور تعلق نداشته و یا به آن وابسته نیستند.

این دو محور مانند موتور “جذب و طرد” عمل میکنند و بە شهروندانی کە در دامنه این دو مؤلفه قرار میگیرند سر و گردنی بلندتر از سایرین بخشیده میشود و کسانی کە از پدر و مادری کُرد یا بلوچ بدنیا میآیند، یا پیرو مذهب رسمی کشور نیستند، از این ویژگیهای کلیدی محروم و مورد تبعیض واقع میشوند. وضعیت معیشتی مردم کُرد و بلوچ که برای امرار معاش به مشاغل خطرناکی مانند کولبری یا سوخت‌بری روی می آورند و یا محرومیت جوانان یارسانی از رسیدن به مشاغل و مناصب سیاسی که شایسته آنهاست، همه شاهد و سند تبعیضات نهادینه شده در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران است.

اولویت‌بندی شهروندان بر اساس زبان و مذهب نه تنها آثار نامطلوبی بر بخشی از شهروندان در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی داشته است، بلکه هویت مشترک ایرانی و نقش منسجم آن را به‌ عنوان یکی از عناصر مهم لازمه همزیستی کاهش داده است.

اصرار ناسیونالیستها بە حفظ ساختار کنونی

با توسعه فناوری اطلاعات و افزایش امکانات تبادل افکار و عقاید، هویت سازی و سوق دادن جامعه چندفرهنگی به سوی یکسانی دشوارتر شده است، روشی که در ٤٥ سال حکومت جمهوری اسلامی تجربه شده است. این رژیم با استفاده از سیستم صدا و سیمای جمهوری اسلامی، نمازخانه و سایر امکانات تبلیغاتی در کشور، تلاش کرد جامعه ایران را به یک اردوگاه واحد مذهبی، ضد غربی و ضد اسرائیلی تبدیل کند. اما نه تنها در این تلاش شکست خورد، بلکه جامعه را به سمت فروپاشی و تنش های اجتماعی سوق داد. ناتوانی رژیم کنونی در دستیابی به اهداف خود نشان می دهد که چنین استراتژی در آینده هم کارساز نخواهد بود. بر اساس این تجربه، اگر جناح مرکزگرا بخواهد آلترناتیو جدی برای رژیم حاکم ارائه کند، اولین قدم این است که تشابه هویتهای مختلف در ایران بزرگ را بە رسمیت بشناسد.

آیا اپوزیسیون رژیم اسلامی می‌تواند از پیروی از مسیر نظامهای گذشته اجتناب کند و در عوض برای ترمیم روابط گسسته بین مردم ایران و ایجاد بارقه‌ای از امید برای زندگی عادلانه در آینده گام بردارد؟ بە هر حال، منش ملی‌گرایان و عظمت‌گرائی بخشی از اپوزیسیون خوش‌بینی زیادی برای دوران پس از گذار ایجاد نمیکند.

این دسته از احزاب و سازمانها با گرایش‌های مرکزگرای و ناسیونالیستی، حفظ تمامیت ارضی ایران را در جامعه تک زبانه و تک فرهنگی روایت میکنند و این گفتمان را محور تعاملات سیاسی خود، به ویژه در مواجه با هویت‌خواهان قرار می دهند. حتی برخی از این جریانات و شخصیت های سیاسی، ادامه حاکمیت رژیم کنونی را بر تغییرات اساسی در ساختارهای که منجر به تبعیض در ایران شده است، ترجیح می دهند، هرچند ادامه این حاکمیت کشور را به فروپاشی کشانده.

پیگیری گفتمان “حفظ تمامیت ارضی” و موضع قطبی و سیاه و سفید «با ما یا تجزیه طلبی» دیدن آن، مانع اصلی هر شکلی از همکاری، وحدت و ائتلاف مخالفان بودە است و منجر به ناامیدی بخش بزرگی از سازمانها که راه حل دیگری برای همزیستی ایرانیان در نظر دارند شدە است.

نقش احزاب «هویت‌خواە» در ایجاد فضای بی‌اعتمادی

در بلوک مقابل احزاب و تشکل های مرکزگرا، احزابی داریم که نوعی تمرکز زدایی قدرت و تغییرات اساسی در تقسیمات کشوری بر اساس قومیت و ملیت را به عنوان راه حل بهتری برای ایران چند ملیتی میدانند. آنها خواستار بازتعریف ایران بر اساس واقعیت قومی و زبانی هستند. این احزاب که عمدتاً از قومیتها و ملیتهای هستند و در معرض تبعیض دارند، سیستم فدرال مبتنی بر قومیت و ملیت را پیشنهاد می کنند، اما رسماً خواستار جدایی از ایران نشدەاند.

اما مشکل اینجاست که این احزاب هویت‌خواە اگرچه تجزیه ایران را در برنامه سیاسی خود نمی‌گنجانند اما نتوانستەاند رفتار و منش سیاسی خود را از آنچه تجزیه طلبی نامیده می شود جدا کنند. به عبارت دیگر نتوانستەاند فعالیت سیاسی را مطابق با برنامه سیاسی خود پیش ببرند.

فعالان این احزاب در حالی که در برنامه های سیاسی خود خواستار حل اختلافات در چارچوب ایران هستند، در سخنرانی های رسمی و غیررسمی رویای مثلاً یکپارچه سازی چهار منطقه کردستان و ضرب پول ملی را مطرح می کنند. از این رو این تصور را به افکار عمومی منتقل می کنند که برنامه سیاسی این جنبش ها می تواند نوعی تاکتیک و سیاست برای زمینه سازی اقدامات دیگر باشد. بنابراین احزاب هویت‌خواە نتوانستەاند اهرم گفتمان «خطر تجزیه ایران» را از دست جناح سیاسی مخالف خود بگیرند و باید به نوبه خود مسئولیت عدم اعتماد در اپوزیسیون را بر عهده بگیرند.

نقش جریانات سوم در فضای سیاسی قطبی شده اپوزیسیون

در میان مخالفان جمهوری اسلامی، گرایش‌های ایدئولوژیک گوناگونی از چپ و راست، جمهوری خواهی و… دیده می شود، اما بیشتر آن ها را می توان در دو گروه هویت‌جویان و مرکزگرایان دسته بندی کرد. با این وجود، صحنه سیاسی ایران خالی از جناح میانەرو نیست، احزاب و تشکل‌هایی هستند که اهداف راهبردی خود را بر اصولی بنا نهادەاند که در صورت تحقق، خواسته‌های هویتی آن بخشی از مردم که خود را در تعریف کنونی ایران نادیده گرفته شدە می دانند، برآورده می کنند.

سازمان دموکراتیک یارسان یکی از آن سازمانها است که باور دارد همزیستی مسالمت‌آمیز در ایرانی یکپارچه ممکن است. این سازمان بر اساس تنوع فرهنگی، مذهبی و ملی شهروندان ایرانی نقشه راهی را ارائه میدهد که دین و سایر وابستگی‌ها در عرصه تصمیم گیریهای سیاسی و اداری کشور هیچ نقشی نداشتە باشد و بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر، حقوق فردی و اجتماعی همه شهروندان صرف نظر از تعلقات ملی، مذهبی، جنسیتی و یا هر گونه وابستگی دیگر رعایت می شود.

این سازمان سیاسی یک سیستم اداری غیرمتمرکز را پیشنهاد میکند که در آن تصمیم‌گیریهای امور اداره محلی به مقامات و نهادهایی واگذار میشود که مستقل از دولت مرکزی هستند و بطور دموکراتیک توسط جمعیتهای محلی مربوطه انتخاب میشوند. در این پیشنهاد هیچ نقش برتری برای وابستگی‌های ملی، مذهبی یا جنسیتی در این نهادهای خودگردانی وجود نخواهد داشت.  ( نقشه را سازمان دمکراتیک یارسان)

این سازمان بر این باور است که در صورت تحقق این اهداف راهبردی، مردم ایران به نوعی استقلال هویتی دست خواهند یافت و در نتیجه انگیزه‌های تجزیه طلبانه کاهش یافته و عشق و میل به همزیستی جایگزین یأس و ناامیدی خواهد شد. باید هم یادآور شد کە دستیابی به چنین اهدافی با وجود نظام جمهوری اسلامی غیرممکن است و غلبه بر این نظام بدون مشارکت همه احزاب سیاسی مخالف و همدلی و هم‌گرائی کامل آنها با اقشار جامعه ایران دشوار است.

نتیجه گیری

تنها رفع هرگونه تبعیض موجب افزایش انگیزه ایرانیان برای همزیستی مسالمت آمیز می شود و اعتراف به اختلافات و برخورد با تسامح و گذشت موجب وحدت در کشور می شود نه انکار و برتری جویی. در جریان جنبش “زن زندگی آزادی”، مردمان ایران  اتحاد و هم‌گرائی خود بە نمایش گذاشتن و نشان دادند کە اکثرا “تجزیه ایران” را راه‌حل‌ مشکلات کشور نمیدانند و تحریک احساسات ناسیونالیستی مردم تنها واهمه جریانات و اشخاصی است کە زمینه موجودیت سیاسی خود را در میان مردم در خطر میبینند، و برای احیای آن بە بروز اختلافات قومی و ملی وابسته هستند. در غیر این صورت می توانستند «تبدیل ایران به وطن همه ایرانیان» را شعار تبلیغاتی خود قرار دهند.

بە امید آزادی و رفع تبعیض

#Ahmad_Meradi

#احمد_مرادی

#سازمان_دمکراتیک_یارسان

١/٣٠/٢٠٢٥ اسلو

۱۴۰۳ بهمن ۹, سه‌شنبه

یک مقام کُرد اهل سنت در کابینه رئیس جمهور ایران، رفع یا گسترش تبعیض؟

 

احمد مرادی

برای اولین بار در تاریخ 45 ساله حکومت اسلامی پرده تبعیض اندکی کنار زده شد و عبدالکریم حسین‌زاده از زیر آن سر درآورد، وی به سمت معاون رئیس جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور منصوب گردید.

این انتصاب از نوع خود گامی امید بخش است. امیدوارم جناب آقای پزشکیان چنین اقداماتی انجام دهند تا در آسمان تاریک نظام اسلامی چشم انداز روشنی برای آینده کسانی که از جناح حاکم نیستند دیده شود.

تبعیض مهمترین رکن نظام اسلامی است که بدون آن قطعا دوام نخواهد آورد. رفع تبعیض در سطح مدیران دولتی به معنای شایسته سالاری در ساختار اداره کشور است. ستون فقرات نظام اسلامی را مسئولانی تشکیل می دهد که به خاطر ویژگیهایی بخصوصی در آن جایگاە قرار گرفتەاند، نه لزوماً به دلیل شایستگی. در فردای تغییر در ساختار اداری و سیاسی کشور، این مسئولان باید به شغل دیگری گماشته شوند و افراد مناسب برای هر سمتی جایگزین آنها شود.

قبل از بررسی و قضاوت در مورد روند انتصاب عبدالکریم حسین‌زاده در کابینه آقای رئیس جمهور، باید ببینیم که تبعیض در مورد نامزدهای تصدی پست نهادهای تصمیم گیری کشور در کجا و در بر طبق چه شرایطی اعمال می شود و آقای حسین‌زاده در کدام سمت گود نشسته است، آن وقت میتوان نتیجه گرفت که آیا این انتصاب گامی جدی در جهت رفع تبعیض است یا برعکس.

آقای عبدالکریم حسین‌زاده هم اکنون نماینده شورای اسلامی حوزه انتخابیه نقده و اشنویه در استان آذربایجان غربی میباشد. او از چهره‌های سیاسی اصلاح طلب نیز به شمار می رود. وی در حال حاظر صلاحیت نمایندگی در مجلس شورای اسلامی را دارد. سه شرطی که موجب تبعیض و تمایز ایرانیان از یکدیگر می شود عبارتند از: اعتقاد و التزام عملی به اسلام، اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران و اعتقاد به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه و التزام به قانون اساسی.

صلاحیت نامزد ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر نهادهای متولی امور سیاسی و اداری کشور توسط شورای نگهبان بررسی می شود. بر اساس اطلاعات موجود درصد بالایی از کاندیداها رد صلاحیت میشوند، زیرا اکثر ایرانیان تمامی شرایطی که مبنای تصمیم شورای نگهبان است را ندارند.

لذا با توجه به موقعیت آقای حسین‌زاده قبل از این انتصاب و پذیرش صلاحیت ایشان از سوی شورای نگهبان، ایشان جزء گروه اکثریت مورد تبعیض قرار نمیگیرد. با پاسخ به یک سوال ساده می توان به این نتیجه رسید که آیا انتصاب آقای حسین‌زاده به سمت معاونت رئیس جمهور گامی جدی در جهت رفع تبعیض است یا برعکس. آیا اگر به جای حسین‌زاده شخص دیگری در کردستان که چهره اصلاح طلب نبود و قبلا از فیلتر شورای نگهبان برای نمایندگی مجلس عبور نمیکردە بود، می توانست به این سمت منصوب شود؟

بیگمان، اکثر ما بر این باوریم که حسین‌زادەهای زیادی در کردستان و سایر مناطق ایران شایسته مقام اول مملکت تا معاون رئیس جمهور و استاندار و غیره هستند ولی نتوانستەاند یا نخواستەاند خود را با شرایط نظام همساز کنند.

زمانی ما شاهد جامعه مطلوبی برای همه ایرانیان میشویم که تمام حسین‌زادەها، عمرزادەها و نوادگان کورش بدون هیچگونه تبعیضی از حق برابر برخوردار باشند، این ممکن نیست مگر اینکه تبعیض‌های نهادینه شدە برچید شوند. با رفع تبعیض در ایران، بین مسلمان و یارسان، بین اهل تشیع و تسنن، بین زن و مرد، بین سیاه و سفید، بین مهاجر و بومی، بین كُردِ، فارس، بلوچ …بین غنی و فقیر، دگرباشان جنسی و سیاسی و غیره، تمام شهروندان احساس تعلق به کشور پیدا میکنند. شهروندان دلبسته همدیگر و علاقه‌مند به زندگی مسالمت‌آمیز در ایران یکپارچه میشوند. آن وقت ما شاهد رشد و شکوفائی کشور میشویم و از همه مهمتر “تجزیەطلبان” به انسانهای ایراندوست و میهن پرست تبدیل میشوند.

اما اندیشه ایجاد جامعە‌ای مبتنی بر عدالت اجتماعی و برخورداری همه شهروندان از حقوق مساوی در ایران در گرو پایان این نظام است نه تغییرات جزئی در آن. آقای خامنەای و دیگر همدستان او به این واقعیت واقفند که در صورت تحقق ایده فوق، معنا و مفهوم نظام ولایت فقیه از بین می رود و امکان تقویت، تداوم و صدور چنین افکاری از بین می رود. تبعیض روح نظام و از بین رفتن آن به معنی مرگ کل حاکمیت است، چیزی که حاکمان به آن تن نخواهند داد.

ریشه تبعیض در دو اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی نهادینه شده است. ب

ر اساس اصل پنجم، ولایت‏ امر و امامت‏ امت‏ بر عهده ولی فقیه است که او در یک فرآیند عملا غیر دمکراتیک، مادام العمر به این جایگاه می رسد. بر اساس اصل یکصد و پانزدهم این قانون رئیس جمهور باید از رجال دین و پیرو مذهب رسمی جعفری اثنی عشری باشد.

جامعه ایران متنوع و متشکل از پیروان مذاهب مختلف است. ساکنان این سرزمین از گروهای قومی مختلفی هستند که هر کدام زبان، آداب و رسوم منحصر به خود را دارند. برتری هر یک از گروه‌های اتنیکی و مذهبی منجر به نارضایتی و هرج و مرج اجتماعی می شود، چیزی که هم‌اکنون شاهد هستیم. جامعه ایران زیر بار تبعیض نخواهد رفت، روزبروز بر تعداد افراد ناراضی افزوده می شود و در نتیجه دایره قدرت تنگ تر می شود. این وضعیت ایران را به جایی رسانده است که نه قربانیان تبعیض و نه عاملان این پدیده احساس آرامش می کنند و هیچ یک از این

دو گروه آینده روشنی را برای خود و فرزندانشان در ایران متصور نیستند. همانطور که شاهد هستیم فرزندانی که والدین در راس قدرت دارند (آقازادەها) باید در جستجوی زندگی بهتر به کشورهای آمریکایی و اروپای روی بیاورند. گروهی دیگر از ایرانیان در جستجوی آزادی و نان ایران را ترک می کنند.

در پایان من ورود آقای عبدالکریم حسین‌زاده به کابینه پزشکان را اقدامی نمادین و سرپوشی بر تبعیض ناعادلانه میلیونها ایرانی میدانم. آقای پزشکیان با انتصاب یک کُرد اهل سنت به عنوان معاون رئیس جمهور، رکوردی را برای خود رقم زد، اما نقش قومیتی و مذهبی آقای حسین‌زاده در این انتصاب، گسترش تبعیض است نه سرآغاز پایان بخشیدن به آن. مثلاً اگر آقای پزشکیان اراده رفع تبعیضات یا حداقل کاهش آنها را داشته باشد، میتواند قدمی در جهت حذف تفتیش باورهای دینی از فرم موقعیتهای شغلی را بردارد.

به امید ایرانی عاری از تبعیض!

#احمد_مرادی

‏30‏ اوت‏ 

2024


#Ahmad Meradi

افشای عمق تبعیض علیه مردم یارسان در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نظام اسلامی ایران

 

26.8.2024

احمد مرادی

در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، آشکار شد که رژیم در موقعیتی حساس و شکنندەای از آنچه تصور می شد قرار دارد. اگر قبل از این انتخابات، رئیس جمهور در پشت صحنه از آیت الله خامنەای دستور می‌گرفت، به گفته محمد خاتمی، پنجمین رئیس جمهور رژیم، نقش “تدارکات‌چی” داشت، حالا آقای مسعود پزشکیان در صحن علنی مجلس به صراحت از دخالت آقای خامنەای در انتخاب وزیران پرده برداشت، او تمام شک و تردیدها در مورد سرسپردگی کامل رئیس جمهور به رهبر نظام از بین برد و روشن ساخت که دو رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی یعنی قوه مجریه و مقننه خلع مسئولیت شده و عملاً هیچ نقشی در تصمیم گیری ندارند.

حاصل جمع این همه دخالت‌ها در روند انتخاب رئیس جمهور و کابینه او این میشود که انتخابات نمایشی بیش نبود و مردم هیچ نقشی در تعیین رئیس قوه مجریه ندارند. روند انتخاباتی که در این دوره شاهد بودیم، عملا و رسما چهره واقعی نظام را به عنوان حکومت اسلامی نشان داد و رکن جمهوریت نظام رنگ باخته است. حکومت یک حکومت اسلامی و حاکم تام‌الاختیار آن خامنه‌ای است.

موضوع دیگری که انتخابات 1403 را از دوره های قبل متمایز کرد این بود که عدم مشارکت اکثر مردم در انتخابات، رژیم را مجبور کرد که به نامزدها اجازه دهد تا در جریان رقابت‌ها و تبلیغات انتخاباتی به حقوق اقلیتها بپردازند تا بتوانند حمایت بیشتری را جذب کنند. آقای پزشکیان به طور خاص از مردم اهل سنت، کردها، بلوچ، ترکمن و سایر اقلیتهای که در قانون اساسی نظام رسمیت دارند یاد کرد و از تبعیض علیه آنان ابراز نارضایتی کرد، هر چند که خودش بعد از پیروزی در انتخابات گامی در این راستا بر نداشته است.

واضح است که از رئیس جمهور که بارها بر پیروی از خامنه ای تاکید کرده است، نباید انتظار داشت که حقوق مردم ایران به طور عام و اقلیتهای مذهبی به طور خاص بهبود بخشد، اما اذعان به وجود تبعیض در سطح وسیع را می توان مثبت و گامی رو به جلو در راستای ارتقای حقوق گروەهای دانست که حقوق آنها در قانون اساسی نظام به رسمیت شناخته شده است. همزمان، این تحولات هشداری برای جوامعی از جمله جامعه یارسان است که در قانون اساسی رژیم به رسمیت شناخته نشده است. زیرا اگر رژیم گامی در جهت ارتقای حقوق اقلیت ها بردارد شامل جامعه میلیونی یارسان که در حال حاضر با محدودیتها و محرومیتهای فراوانی دست و پنجه نرم می کنند نمیشود. با این توصیف، افق چندان روشنی نسبت به تغییر وضعیت موجود وجود ندارد و باید پذیرفت که ما مردم یارسان برای دستیابی به حداقل حقوق شهروندی راه سخت تری از آنچه تصور می شد در پیش داریم.

جامعه یارسان از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز مخالف استقرار، تداوم و تثبیت این نظام بوده است، شرایط موجود گواه درک صحیح مردم یارسان از خطر ظهور نظامی ایدئولوژیک در کشوری با تنوع قومیتی و مذهبی است. در عین حال ثابت شد آن دسته از فعالان یارسانی از جمله یاران سازمان دموکراتیک یارسان که خواستار تحریم انتخابات بودند، تحلیل درستی از نتیجه این نمایش انتخاباتی داشتند. ما معتقد بودیم که وعدەهای رنگارنگ داوطلبان نیرنگی بیش نیست و مردم یارسان و سایر اقشار محروم جامعه بزرگ ایران تحت حاکمیت این نظام به حقوق انسانی خود نخواهند رسید و تنها راه حل غلبه بر آن است.

تبعیض یکی از ارکان اصلی و موتور محرکه نظام اسلامی است که بدون آن بقای این رژیم ممکن نیست. تبعیض در تعریف کلاسیک آن عبارت است از سلب حقوق، امکانات، امتیازات و… از شخص یا گروهی به نفع فرد یا گروهی که شایستگی آن را ندارند، اما به دلیل ویژگی های خاصی در جایگاه برتر قرار می گیرند. در ساختار این نظام اسلامی، پیروان و مؤمنان ولایت در بالاترین جایگاه، در مراحل بعدی پیروان مذهب شیعه و پس از آن سایر طبقات و گروه‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. در این سلسله مراتب و طبقه بندی شهروندان، مردم یارسان در آخرین کرسی این نظام “آپارتاید” قرار دارند.

وجود تبعیض نژادی و مذهبی در ایران تحت حاکمیت نظام اسلامی حدس و ادعای خالی از حقیقت نیست، اکثر ایرانیان قربانی “آپارتاید” مذهبی هستند. برتری بخشیدن به یک طبقه خاص، شکاف طبقاتی را عمیق تر کرده و پرده اسلام شیعه بر تمامی امکانات و توسعه، رشد فکری و فرهنگی کشیده شده است، چیزی که باید حق مساوی همه شهروندان میبود. داشتن آینده نسبتاً روشن برای سایر ایرانیان مشروط به تبعیت کامل از اسلام شیعه است. دسترسی به مشاغل دولتی، امکانات آموزشی، برتری بی چون و چرای اشغال پستهای دولتی در تمامی نهادهای تصمیم گیری، فرماندهی نیروهای امنیتی و غیره از جمله امتیازات هدفمندی هستند که به طبقه حاکمه داده شده است و دستیابی به چنین موقعیت‌های برای سایر شهروندان مانند عبور از هفت خان رستم است.

بر اساس نتایج نظرسنجی انجام شده توسط محققان سوئدی در 80 کشور جهان در سال 2017، ایران دومین کشور جهان از نظر تبعیض نژادی و مذهبی بود. از آن زمان تاکنون وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر شد است، همانطور که گفته شد، خامنه ای همه کاره کشور شده و دایره قدرت تنگتر کرده است، این گواه بر تشدید و گسترش تبعیض است، نه چیز دیگر.

اما اگر بخواهیم زاویه مثبت تحولات سیاسی ایران را مورد تحلیل قرار دهیم میتوانیم به تمرکز قدرت در دست رهبر بنگریم که رژیم در وضعیت آسیب‌پذیری قرار داده است، زیرا ثبات حکومت و تداوم آن کاملاً به شخص خامنه‌ای 85 ساله پیوند میخورد. در فردای مرگ آیت‌الله خامنه‌ای، نمیتوان فرد دیگری را انتخاب کرد که بتواند حلقه صاحبان قدرت‌ و جناحهای درون حکومت، فرماندهان سپاه و سایر نیروهای امنیتی را متحد کند و در نتیجه، از ترس از دست دادن جایگاه گرفتار اضطراب، درگیری و نزاع  فی‌مابین شدە و نظام و دچار فروپاشی درونی خواهد شد.

البته آرزوی من این است که رهبران جمهوری اسلامی قبل از مرگ طبیعی شاهد سقوط نظام باشند تا در دادگاه مردمی محاکمه شدە و به سزای اعمال خود برسند.

#تبعیض_در_جمهوری_اسلامی_ایران

#آزادی_یکسانی_آرمان_یارسانی

#Ahmad Meradi

احمد مرادی#

۱۴۰۱ مهر ۱۲, سه‌شنبه

تبعیض بە هدف آسیمیلاسیون یا ذوب فرهنگی

 

آسیمیله، همگون یا ذوب فرهنگی شدە در کشوری مثل ایران کە دارای حکومت اقتدارگرا با ساختار سیاسی و مدیریتی متمرکز هست برای بخش بزرگی از شهروندان کە دارای آداب و رسوم ملی و مذهبی مجزا از آنچە باب میل حاکمیت است رخ میدهد. این جمعیت از امکانات تحصیلی و توسعە توانایهای شخصی، بکار گیری زبان مادری و دیگر آداب و رسوم خود دچار محدودیت میشوند و برای جبران انزوای اجتماعی ناشی از این تبعیضات مجبور بە جایگزینی این ارزشهای شخصی خود میشوند.



ایران یکی از محدودترین کشورهای چند ملیتی با ادیان و مذاهب مختلف است کە دارای حکومت دیکتاتوری با ساختار سیاسی و فرهنگی با محوریت زبان فارسی و مبتنی بر فرقه شیعه، با تکیە بر این واقعیت انکار ناپزیر، اکثر مردم ایران اعم از پیروان آیین “یاری” (کە بزرگترین اقلیت آیینی در کشور محسوب میشوند) ، ملت کُرد، بلوچ، عرب و ترکها آذری قربانی نوعی تبعیض نژادی، ملی، مذهبی یا جنسی هستند.

تمرکزگرائی در تاریخ معاصر ایران کە رابطه مستقیمی با کارآمدی، همە شمول و مۆثر بودن دولت دارد با سرکار آمدن رضاخان‌ (سال ١٣٠٤) کە در سرکوبی نهضت آزادیخواە زمان خود نقش مهمی ایفاء کردە بود عمدتا آغاز شد. این دولت متمرکز و قدرتمند، و به‌ ظاهر‌ اصلاح‌طلب‌ رضاخان توانست در قلوب انگلیس و تمرکزگرایان داخلی جای بـگیرد‌ و شورشهای محلی را سرکوب‌ و نیز‌ حـرکتهای سـیاسی‌ را‌ بە حاشیە بکشد و هـمچنین به هرج و مرج‌ و سیستم‌ ملوک الطوایفی رایج پایان دهد. بدین سان میتوان گفت کە تبعیض و سرکوب اقشار جامعە ایران در دوران معاصر با بکار آمدن سلسلە پهلوی و بە منظور یک دست کردن جامعە بر اساس ساختاری سیاسی تک زبانی و بر محور شیعە اثناعشری آغاز شدە و با وجود رفتن شاە و آمدن شیخ نە تنها تغییر ماهیتی در آن  حاصل نشده است بلکە بە موازات تنگتر شدن حلقە حاکمیت تبعیضات فراگیرتر شدە است.

اما سرانجام، آرزوی دیرینە ایرانیان برای تغییر نظام اداری، سیاسی و فرهنگی بە واقعیت گرائید و انقلاب ٥٧ شکل گرفت، هر چند کە این انقلاب با رهائی ایرانیان از انواع ستم و نابرابری اجتماعی ختم نشد، ولی جواب ضرورت تاریخ را داد و منجر بە ریشە کن شدن پایەهای نظام تک فردی پادشاهی گردید. اما در فقدان اپوزیسیون داخلی و قدرتمند کە بتواند سکان اعتراضات علیە حکومت پادشاهی را بە دست گیرد و آنها را در مسیر واقعی خود هدایت کند، آیت اللە خمینی در پاریس انقلاب را تحت کنترول خود درآورد و با ورود بە ایران ستونهای حکومتش مبنی بر تبعیض و نابرابری کە از ساختار سیاسی رژیم پیشین بە ارث گرفتە بود پایەریزی کرد.

انقلاب طبق خواست آیت اللە خمینی اسلامی شد حکومتی از نوع “ولایت فقیه” پا بە عرصە زمامداری نهاد و دولت متمرکز در ایران امکان تداوم یافت و بدین سان شهروندان ایرانی از برپائی نظام سیاسی غیرمتمرکزی کە بتوانند در چهارچوب آن نظامی توافقی و دلخواە کە امکان آغاز یک عصر همزیستی عادلانە برای جامعە همە رنگ کشور در آن وجود داشتە باشد ناکام ماندند.

آیت اللە خمینی بە محض تکیە بە قدرت، پایه رژیم انقلابی را بر نظام «ولایت فقیه» کە بعدها در رفراندم قانون اساسی بە «ولایت مطلقه فقیه» تبدیل شد بنا نهاد. رهبر انقلاب همراهان انقلابی خود را کە بە نوعی مخالفت با ایدە برپایی چنین نظامی را نشان دادند یکی پس از دیگری بە جوخە عدام سپرد، بە حاشیە راند و یا مجبور بە فرار از کشور کرد. صدای نارضایتی کە بعد ٤٣ سال هنوز بە قوت خود باقی است بلند شد. رژیم ولایت فقیه خود را در مقابل مخالفت تودەهای مردم دید و بە منظور حفظ بقاء سیاست داخلی خود را بر سرکوب مخالفین و تبعیض علیە اکثریت جامعە پیش گرفت.

سیاست سرکوب و سازوکار تبعیض اصلهای مهمی از سیاست داخلی نظام اسلامی را تشکیل میدهد کە تداوم حیات این رژیم کاملا بر تداوم این سیاستها بستگی پیدا کردە است. در طول ٤٣ سال زمامداری، سرکوب قهرآمیز تنها جواب رژیم ولایت فقیه بە اعتراضات حق طلبانە مخالفان بودە است. اعتراضات حق طلبانە اقلیتهای  ملی و مذهبی، زنان، جریان‌‌های مختلف سیاسی، حرکت‌های مردمی مانند اعتراضات دانشجویان اعتراضات اقشار مختلف مردم و ابراز نارضایتی‎های سراسری معیشتی همگی با ماشین سرکوب نظام اسلامی روبرو شدند.

اما سرکوب قهرآمیز تنها حربە نیست کە نظام اسلامی برای بقای زمامداری خود بر علیە ایرانیان بکار میگیرد، نظام ولایت فقیە با توسل بە سیاست اعمال تبعیضات و طبقە بندی جامعە عدە کثیری از شهروندان کە بر طبق معیار رژیم خارج از حلقە خودیهای نظام محسوب میشوند محروم نگە داشتە و همزمان  با دادن امتیازات گستردە امکان داشتن زندگی نسبتا مرفە برای قشری مورد دلخواە خود فراهم کردە است. این گروە جایگاە اجتماعی و موقعیت مالیشان را در تداوم حکومت کنونی می‎بینند و  بە مدافع نظام تبدیل شدە است.

بر همە پوشیدە نیست کە اسکلت قانون اساسی نظام ولایت فقیە بر اساس تبعیض بنا نهادە شدە است. و این ناعدالتی عملا بە انواع و اشکال مختلف بە صورت بسیار گستردەای در تمام شئونات اداری، شغلی، سیاسی و فرهنگی فعالانە و بدون پروا از محکومیتهای جوامع حقوق بشری بین المللی بکار گرفتە میشود.

وقتی در میدان کار متقاضی شغلی بە خاطر تعلقات ملی، مذهبی یا جنسی بە کار مورد نظر گماردە نمیشود و حق او بە کسی دادە میشود کە در واقعە شایستگی آن فرصت شغلی را ندارد، از رایج ترین تبعیضات است کە روزانە در سطوح ادارات دولتی و تا حدودی خصوصی فعالانە و بدون پردەپوشی اعمال میشود. در این حالت قشری دیگری از جامعە در موقعیت برتر و صاحب امتیازهای میشوند کە حفظ انها بە تداوم حیات حاکمیت کنونی بستگی پیدا کردە است.

منع شهروندان از تصمیم گیری سیاسی و فرهنگی در سطح محلی و کشوری و اعمال محدودیت در سیستم تحصیلی، جلوگیری از کاربرد زبان مادری، محرومیت اقلیتهای مذهبی از بە اجراء درآوردن واجبات آیینی خود و حتی در مراحلی بازداشت آنها، از  مجموعە تبعیضات گستردەای بە شمار میآیند کە حکومت اسلامی بین شهروندان رایج کردە است و بە منفعت خود آمرانە و هدفمندانە آنها را مدیریت میکند.

حال اگر سازوکارهای تبعیض گستردە و نهادینە شدە در قانون اساسی کشور را در کنار دستگاه سرکوب دولتی قرار دهیم راههای زیادی برای ادامە زندگی شرافتمدانە با حفظ ارزشهای ملی و مذهبی برای اکثر شهروندان ایرانی باقی نمی ماند. سادەترین راە چارەای کە قشر جوانتر جامعە بە آن می‎نگرد ترک زبان مادری، تبعید خود خواندە بە شهرهای مرکزی و پنهان کردن ارزشهای ملی و آیینی خود است کە این جوانان بە اجبار یا از روی ناخودآگاهی برای پیدا کردن جایگاهی در جامعە پیش میگیرند. طبق نظر بسیاری از پژوهشگران این الترناتیو در کنار زیان دراز مدت آن ” آسیمیله “، میتواند بروز پدیدەهای چون دوگانگی شخصیتی و عدم اعتماد بە خود و در مواردی افسردگی بە دنبال داشتە باشد.

راە دیگری کە جوانان در پی نجات آیندە خود در پیش میگیرند ترک کشور است، آنان بە منظور استفادە از استعدادهای خود و دست یابی بە افقی باز و آزاد رو بە جامعە دمکراتیک غرب میکنند.

اما عدە کثیری از ایرانیان توانائی گریز از این نابرابریهای اجتماعی را دارا نیستند. این قشر بە منظور مقابلە با سیاست ” اسیمیلاسیون ” نظام ولایت فقیە اقدام بە پایین آوردن سطح انتظارات خود از جامعە و از تمام حق و حقوق انسانی و اجتماعی خود چشم پوشی و تسلیم حاشیە نشینی میشود. این شهروندان معمولا در روستاها یا در حاشیە شهرها بە سر میبرند. در جامعە طبقاتی و مملو از قوانین تبعیض ایران کە دست کمی از نظام آپارتاید افریقای جنوبی(١٩٤٨-١٩٩١) ندارد، این قشر جامعە از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باز میمانند، امری کە در نهایت نظام ناعادل اسلامی برندە آن خواهد شد.

شیوە برخورد و راهکارهای کە بە منظور مقابلە با سیاست تبعیض آمیز نظام اسلامی کە در بالا مختصرا شرح دادە شد همگی هدف استراتژیک نظام را کە همگون سازی جامعە بر اساس اصول یک زبان و یک مذهب و یک ملت تامین میکند. تنها راە باقیماندە کە بتواند قواعد بازی را بە منافع مردم عوض کند مبارزە مسالمت آمیز و اتحاد تمام نیروهای مخالف در داخل و خارج کشور است. اتحاد و همبستگی میتواند در مقابل ماشین سرکوب نظام مقاومت بهتری از خود نشان دهد و قادر بە پیوند حلقەهای مبارزات پراکندە سراسری بشود و نهایتا منجر بە رهائی مردم ایران از زیر سلطە نظام ایدولوژیک ولایت فقیه بشود.

بە امید رفاه و رفع تبعیض در ایران.

احمد مرادی، اسلو

14.07.2022

۱۳۹۸ بهمن ۲۰, یکشنبه

انقلاب اسلامی یا یک کابوس ترسناک!

احمد مرادی:
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ١٩٧٩ نه تنها سبب دگرگونی کلی سیستم سیاسی، بلکه موجب اختلال فرهنگی و گسستگی بافت های اجتماعی اقشار و گروهای اتنیکی و دینی در این سرزمین چند فرهنگی شد.
Ahmad Moradi
گذر از نظام پیشین ایران تا پیروزی این انقلاب بدون هزینه نبود، اما میزان تلفات جانی و مالی در مسیر این دگرگونی عظیم کاملا بستگی به دیکتاتور حاکم وقت داشت، که او تا کجا خواست به خاطر حفظ قدرت دست به جنایت علیه شهروندان بزند. پیداست که در این مورد، تاریخ نانوشته ایران بر خلاف آنچه سردمداران این حکومت در کتابهای درسی بر مغز دانش آموزان فرو می برند و تاریخ سازی میکنند قضاوت میکند. اما هزینه وقوع این انقلاب و ایجاد این حکومت ظالم اتفاقی بود شاید اجتناب ناپذیر، و آموختن این درس عبرت انگیز برای ایرانیان اسلام زده و دیکتاتور پرور ضرورت تاریخی داشت. تداوم ٤١ سال عمر این رژیم برای نسلهای که  آن را تجربه میکنند زیاد است، ولی در گذر تاریخ پر تلاطم ایران زمین، هرچند اتفاقی ناگوار و پرهزینه بود، اما کوتاه مدت و آموزنده است.
بطور معمول  تغییر و تحولات بعد از انقلابها در جهت منافع و خواست انقلابیون و قشر های ستم دیده که از وضعیت سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی هستند پیش میرود. ” انقلاب فرانسه (١٧٨٩-١٧٩٩) از جمله انقلابهای موفق دنیا است که بعد از پیروزی آن مردم نقش خود را در تعیین نوع حکومت حفظ کردند و به دنبال سقوط نظام سلطنتی اقدام به ایجاد جمهوری دمکراتیک فرانسه کردند که یکی از خاصیتهای مهم آن لائیسیته (عدم دخالت دین در امور دولتی و دولت در امور دینی). اما انقلاب اسلامی ایران چنین پیروزی برای مردم ایران به دنبال نداشت و در واقع آیت الله خمینی آن را به فرایند انتقال قدرت از نظام پادشاهی به یک رژیم استبداد مذهبی تبدیل کرد. او در یک روند همدستان انقلابی خود را یکی پس از دیگری با کشتن یا انزوا کردن از میان برداشت و نظام مورد نظر خود، “ولایت فقیه” را بر مردم ایران تحمیل کرد.
در چهل و یکمین سالگرد این اتفاق تلخ هستیم، چرا انقلاب شد، قبل از آن چه داشتیم، و چرا دست آورد این انقلاب چنین رژیمی شد؟ آثار و پیامدهای منفی و زیانبار آن، مهمترین سوالاتی و چون و چرا های هستند که ذهن اکثر ایرانیان را هر ساله در این روزها به خود مشغول میکند. دست آورد انقلاب واضح و روشن است، اگر ما تنها اعتراضات آبان ماه گذشته را مد نظر بگیریم  و شیوه برخورد نیروهای امنیتی با مردم معیار مشروعیت این حکومت قرار دهیم در خواهیم یافت که تا چه اندازه این حاکمان غیر مردمی و استبدادی هستند. نیروهای “آتش به اختیار” ولی فقیه در طول چند هفته زیادتر از ٢ هزار نفر از فرزندان این مملکت که برای سر دادن فریاد فقر به خیابانها پای نهاده بودند به قتل رساندن و هزاران نفر دیگر بازداشت کرده که سرنوشت بسیاری از آنها هنوز نامشخص است.
تلفات جانی و خسارت مادی و معنوی که این رژیم بر پیکر ایران و شهروندان این کشور وارد کرده است جبران ناپذیر و بر شمردن همه اینها در ظرفیت یک مقاله نیست، اما حتی اگر به طور سطحی به آن اشاره کنیم عمق این فاجعه سرسام آور که مردم ایران از این انقلاب و حکومت برآمد از آن متحمل شده اند آشکار میشود. قرار گرفتن ایران در راس جدول تعداد اعدام ها به نسبت جمعیت، و دست نشانده شدن این حکومت از جمله فاسد ترین حکومتهای جهان، تنزل شرایط معیشت اکثر شهروندان تا رده کشورهای فقیر جهان مثل سومالی. روی آوردن مردم به کارهای مشقت بار و مخاطره انگیز مثل “کولبری”، توضیح نابرابر ثروت که سبب فحشا و دزدی و خشونت در جامعه شده است، همگی حاصل این انقلاب گمراه است و باید همه این نابسامانیهای اجتماعی در کارنامه این مؤمنین که مهر نماز به پیشانی آنها لکه خورده است ثبت کرد.
آیت الله خمینی دریافته بود که اگر مردم ایران روند توسعه و تکامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را پا به پای کشورهایی دنیا  طی بكند نمی توان یک حکومت عقب مانده دینی را بر آنان تحمیل و آن را در کشور تثبیت کرد. او به همین منظور دست به بکارگیری سیاستهای برنامه ریزی شده و دراز مدتی زد تا بتواند به وسیله آن در حال و آینده پایگاه قدرتش را مستحکم كند. تعیین امریکا بە عنوان دشمن فرضی و اسرائیل ستیزی، گسترش تبعیضات جنسی، مذهبی و ملی، گسترش فقر و نابرابری و فشار بر زنان و تحمیل پوشش اسلامی بر آنان، سیاستهای بود که رهبر انقلاب برای زیر سلطه در آوردن کل جامعه ایران در پیش گرفت.
همچنین، بنیانگذار حکومت اسلامی می دانست که ممکن نیست در كنار روابط عادی با جهان آزاد، بخصوص آمریکا و اسرائیل ماشین تولید ناآگاهی را بكار گیرد تا خواسته هایش را آسانتر بر جامعه ناآگاە ایران تحمیل كند. خمینی در راستای یک فرایند بحران آفرینی با کشورهای نامبرده اقدام به به گروگان گرفتن دیپلمات های سفارت امریکا در تهران در اوایل انقلاب کرد و نهال دشمنی را با این كشور کاشت، به این ترتیب دشمنی با این اول قدرت اقتصادی جهان و ضدیت با دمکراسی های دنیا به سنگ بنای این نظام تبدیل شد. به تدریج هر نوع تحرک آزادیخواهانه مردم ایران را به این ” دشمنان فرضی” ربط داد و آن را سرکوب كرد و همزمان كمبود و كاستهای جامعه را حاصل تحریم اقتصادی و دشمنی دیگر کشورها با ملت ایران معرفی کرد. ادامە این تنش آفرینی، اسرار خمینی به تداوم جنگ ایران و عراق بود،  صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق بعد از دو سال رویاروی خونین حاظر به پذیرش آتش بس و عقب نشینی به پشت مرزهای بین المللی شد، اما رهبر انقلاب اسلامی با پافشاری به تداوم آن صدها هزار نفر دیگر را به کشتن داد و خسارات مالی فراوانی به بار آورد، چونکه او این جنگ برای ادامه حکومت اسلامی “نعمت” دانست.
همانطور که اشاره شد، تبعیض به یکی از اصول مهمی تبدیل شده است که حفظ این نظام به گسترش آن بستگی پیدا کرده است. برجسته کردن اختلافات مذهبی و ملی به امر روزمره کار بدستان حکومت اسلامی تبدیل شده است کە شهروندان را بر مبنای آن طبقه بندی میکنند و یک قشر از جامعه را مبتلا به توهم تو خالی کردەاند که گویا بر دیگر شهروندان برتری دارند. بنا براین فرضیه این گروه کە از نوع مسلمان شیعه هستند خود را وارث و صاحب انقلاب میدانند و برای حفظ این موقعیت در پشت نظام می ایستند و در روز مبادا در تظاهرات حکومتی شرکت میکنند و موقع سرکوب ” آتش بە اختیار” و تا دندان مسلح میشوند و از انجام هیچ جنایت و یا نقض حقوق بشر ابایی ندارند.
شاخصهای دیگر تبعیض در حکومت اسلامی که بسیار شبیه به نظام آپارتاید در افریقای جنوبی میماند، بە هاشیە راندن کردها و دیگر ملیتهای ساکن ایران و محروم کردن اقلیتهای دینی مانند یارسان و بهائی از امکانات شغلی و دیگر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی است که شرح مفصل این نابرابریها در این مقاله گنجانده نمیشود، تنها لازم است اضافه بکنم که نتایج یک نظر سنجی که پژوهشگران سوئدی در 80 کشور انجام داده اند، ایران اسلامی دومین کشور جهان در نظر تبعیض نژادی و مذهبی است.
از جمله نعمتهای دیگری که از انقلاب اسلامی نصیب ملت همیشه در صحنه ایران شده است گسترش خشونت، فقر، فحشا و دزدی که سر تا سر جامعه را فرا گرفته است میباشد. این حکومت حتی توانسته است کە این اوضاع فلاکت بار را هم در خدمت تداوم زمامداری خود بکار گیرد. طوری که تنها را باقیمانده برای رسیدن به سعادت و خوشبختی خدمت به نظام و پشتیبانی از سیاستهای آن است.
فشار بر زنان و تحمیل پوشش اسلامی بر آنان یکی دیگر از سیاستهای ویرانگر این نظام اسلامی بوده است. پیشرفت زنان در كسب علم و آگاهی اجتماعی كه میتواند این قشر نیرومند جامعه را نسبت به حقوق خویش اگاه كند و آنان را به یک تهدید جدی برای ادامه عمر رژیم زن ستیز ولایت فقیه تبدیل كند همیشه مایه نگرانی این نظام مرد سالار بوده است. حکومت آخوندی به منظور تحت فشار قرار دادن زنان ایرانی مسئله پوشش اسلامی و رعایت حجاب را به دغدغه بزرگی برای آنان تبدیل كرده اند و به منظور زیر سلطه قرار دادن نیمی از جامعه و به اصطلاح ارتقا امنیت اجتماعی نیروهای  سرکوب گر خود را بر جان زنان و دختران می اندازند و آنان را مجبور می کنند تا دست از خواسته های اصلی خود كه حق برابر با مردان در تمام شئون زندگی است بردارند. همزمان رژیم حضور گسترده نظامی خود را بر جامعه به این بهانه حفظ می كنند. و به این ترتیب حکومت ولایت فقیه مسئله کنترل پوشش زنان ایرانی كه می بایستی یک امر خصوصی تلقی میشد را به دیگر پایگاه قدرت خود در جامعه ایران تبدیل کرده است.
در مجموع میتوان گفت که بنیان گذار حکومت اسلامی برای تثبیت پایه های نظام اسلامی بدون کوچکترین توجەی بە مناسبات سیاسی و وابستگی های اقتصادی بین المللی کە در جهان امروز برای رشد اقتصادی و تبادل تجربه های علمی ضرورت دارد پایەهای قدرت خود را بر اپارتاید جنسی، مذهبی و ملی، گسترش فقر و بنیاد گرائی در جامعه بنیاد نهاده است و ادامه حیاط رژیم کاملا بستگی به حفظ این مناسبات داده است و قشری مذهبی را بر زندگی خصوصی و عمومی ایرانیان مسلط کرد است تا بتوانند این پایه های ظلم را محفوظ بدارند. همزمان، تحمل این زندگی فلاکت بار روز به روز برای ایرانیان دشوارتر میشود و در نتیجه، تنها راه باقیمانده مبارزه تا سقوط این استبداد مذهبی است.
اما آیا سقوط نظام اسلامی و از سر رفتن این کابوس به درس عبرتی میشود که پایان فرد پرستی و دیکتاتور پروری را با خود به ارمغان بیاورد؟ اگر اینطور شود میتوان ایAن درس عبرت انگیز را تنها دست آورد مثبت انقلاب قلمداد کرد.
به امید آزادی آزادیخواهان
احمد مرادی
Ahmad Moradi

۱۳۹۸ آبان ۲, پنجشنبه

پاکسازی نژادی در پس توافق امریکا و ترکیە بر سر کُردها



احمد مرادی:

معاون رئیس جمهور امریکا مایك پنس و وزیر امور خارجه مایك پومپئو در تاریخ ١٧ اكتبر ٢٠١٩ در ترکیه كنفرانس مطبوعاتی برگزار كردند و “توافق آتش بس” کە بیشتر بە تجدید تعهدات بین دو کشور ترکیه و ایالات متحده میماند اعلام كنند.
آقای مایک پنس اظهار داشت که ترکیه به ایالات متحده اطمینان داده است که “تمام عملیات نظامی به مدت 5 روز متوقف خواهد شد” در حالی که یگان های حفاظت از خلق (YPG) ٣٠ کیلومتر از مرز ترکیه و به بیابان های سوریه عقب نشینی خواهند کرد. YPG عمدە ترین نیروی شبهە نظامی بود کە نیروهای ویژه ایالات متحده در سوریه در جریان مبارزه با داعش با آنها متحد شدند. پنس در ادامه گفت ترکیه اطمینان داده است که پس از تأیید خروج توسط YPG ، تمام عملیات نظامی این کشور در سوریه متوقف خواهد شد.
این توافقنامە سیزده بند دارد، کە شش بند اولش بر همکاری ترکیە و امریکا در چهار چوب ناتو و دیگر تعهداتی کە با هم دارند تاکید میکند. حتی در این توافقنامە، کُردها بە عنوان طرف درگیر جنگ برسمیت شناختە  نمیشونداما دوبندی کە بیشتر از همە نگران کنندە است، بند نهم و دهم آن است. بر طق بند نهم، دو کشور بە خلع سلاح کُردها متعهد میشوند و در بند دهم، مناطق امن بە ارتش ترکیە واگذار میگردد، چیزی کە ترکیە قصد داشت با قدرت نظامی بدست آورد.
در حالی کە مایک پنس بە نمایندگی از کُردها، با دولت ترکیە توافق آتش بس امظا می کند کە ناظران سیاسی و نظامی معتقدند کە ترکیە با چراغ سبز ایالات متحدە امریکاعملیات نظامی خود را علیە کُردهای سوریە آغاز کرد.. همزمان دیگر بازیکنان اصلی این بحران، روسیە و سوریە هیچ نقشی در این توافقنامە  ندارند.
بر طبق این توافق ترکیە بە هدفی دست مییابد کە در واقع میبایستی با قدرت نظامی بدست می آورد، عقب نشینی نیروهای کُرد تا ٣٠ کیلومتر از مرز ترکیە کە عملا بە این معنی است کە این مناطق بە ترکیە واگزار میشود.
در غیاب نیروهای کُرد در این مناطق زیر کنترول ترکیە چە خواهد گذشت؟
کوتاە و مختصر، سیستم دمکراتیک، پولاریسم سیاسی و فرهنگی و سکولاریسم کە با قربانی دادن هزاران نفر از فرزندان این منطقە ایجاد شدە است نابود خواهد شد. چونکە ترکیه قصد خود را برای اسکان پناهنده عرب سوری بە این منطقه 30 کیلومتری که برای اشغال آن لشکر کشی کردە بود عملی خواهد کرد. کسانی کە در این مناطق کُردنشین اسکان دادە خواهند شد افراط گراین اسلامی مانند اعضای داعش، جبهه النصره، و دیگر مزدورانی هستند کە بە این منظور تربیت و نگهداری شدەاند.
با ورود گروه های اسلامگرا بە این مناطق و دستیابی آنها بە کُردهای بی دفاع جنایاتی کە داعش بر علیە ایزدی ها انجام داد تکرار خواهد شد. خروج گسترده اجباری کُردها شروع خواهد کرد، سیستم دمکراتیک، ادارات دولتی و خدمات اجتماعی ویران خواهند کرد. تمام مدارس کُردی بستە خواهد شد، فرزندان کُرد را از تحصیل به زبان مادری محروم می کنند. بە ترتیب دمگرافی منطقە تعقییر خواهد شد و منطقە از وجود کُردها خالی می شود و این مناطق نە کُردنشین بلکە عرب نشین خواهد شد. بدین ترتیب ، نسل کشی و پاکسازی قومی که دولت ترکیه می خواست تبدیل به واقعیت شود
این آتش بس موقت و پنج روزە است، اما ترکیە و دولت امریکا قصد دارند در خلال این مدت با بە راە انداختن تبلیغات گستردە بە جهان بفهمانند کە اگر کُردها این توافق را رعایت نکنند  مسئول پیامد جنگ هستند. در راستای تحمیل این توافق، دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا آن را بهترین توافقنامە قرن خواند، خواستار خلع سلاح کُردها شد و پ ک ک را از داعش خطرناک تر خواند.
آیا کُردها بە این آسانی این توافق را خواهند پذیرفت و از این مناطق عقب نشینی خواهند کرد؟ آیا انها خانە و زندگی خود را رها کردە و سرزمین اجدادی خود را ترک می کنند و آن را برای افراط گرایان اسلامی بە جا خواهند گذاشت. ایا این توافقنامە مورد رضایت دیگر طرف های درگیر واقع خواهد شد، یا بیشتر بە خاطر رفع فشار کنگرە امریکا و انحراف افکار عمومی جهانی بر علیە دونالد ترمپ مهندسی شدە است.

ممکن است ایالات متحده ادعا کند که این توافق مهمترین کاری است که اتفاق افتاده است، اما واقعیت این است که جهان مدتهاست شاهد اقدامات برنامه ریزی شده ای است که ترکیه برای پاکسازی قومی کردها انجام می دهد ، این بار با چراغ سبز از سوی رئیس جمهور آمریکا. نمونە بارز دیگر نسل کشی. صد سال پیش در دوران جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان عثمانی علیە ارمنی ها،آشوریان، یونانیان و کُردها بە وقوع پیوست. این عملیات در قالب کشتارهای دسته‌ جمعی، تبعیدهای اجباری که موجبات مرگ را فرآهم آورد، انجام گرفت. بعد از گذشت بیش از یک قرن، حالا دارد این رویداد توسط بسیاری از کشورها به عنوان نسل کشی های سده بیستم به رسمیت شناخته می‌شود. حال آیا جهانیان نظارە گر نسل کشی مجدد کردهای سوریە میمانند و بعد از صد سال آن را بە عنوان نسل کشی می شناسند یا هم اکنون از آن جلوگیری می کنند؟ در هر صورت نباید انتظار داشت کە بازیگران اصلی جلوگیری از پاک سازی نژادی کُردها را بر منافع اقتصادی و سیاسی خود ترجیع دهند.

متن سیزده ماده ای تفاهم ترکیه-آمریکا در نشست امروز اردوغان-پنس.
1- ترکیه و آمریکا بعنوان دو عضو نزدیک ناتو، مناسبات کنونی را تایید و حمایت می کنند. نگرانی مشروع ترکیه از مرزهای جنوبی اش قابل درک است.
2- ترکیه و آمریکا در خصوص بویژه شمال شرق سوریه ضرورت همکاری در راستای منافع مشترک را می پذیرند.
3- ترکیه و آمریکا بر اساس شعار “همه برای یکی، یکی برای همه” متعهد به محافظت از خاک های ناتو در مقابل تمامی خطرها هستند.
4- هر دو کشور بر تعهداشان مبنی بر حقوق انسانی، دینی و اتنیک (ملی) پایبند خواهند بود.
5- ترکیه و آمریکا ارادۀ مشترک در خصوص مبارزه با داعش در شمال شرق سوریه را تایید می کنند. این شامل مبارزه با داعشیانی که سابقا مراکزی را متصرف و سپس زندانی شده اند نیز می باشد.
6- ترکیه و آمریکا در خصوص مبارزه با تروریسم، فقط عناصر تروریست، مخفی گاه ها و تجهیزاتشان را هدف قرار خواهند داد.
7- ترکیه متعهد به تامین امنیت و تامین زندگی تمامی اهالی که تحت کنترل ارتش ترکیه (در منطقه امن) است را می باشد و متعهد می شود صدمه ای به زیرساخت های شهرها وارد نیاید.
8- هر دو کشور بر اساس تمامیت ارضی و حاکمیت ملی سوریه متعهد به حل معضله بر اساس مصوبۀ 2254 شورای امنیت سازمان ملل و تحت مدیریت سیاسی سازمان ملل هستند.
9- هر دو طرف با توجه به اهمیت امنیت ملی، در خصوص تاسیس منطقه ای امن و همچنین خلع سلاح و نابودی تمامی مواضع یگان های مدافع خلق متفق القول هستند.
10- منطقۀ امن تحت کنترل نیروهای مسلح ترکیه خواهد بود و هر دو طرف تشریک مساعی در منطقه امن را افزایش خواهند داد.
11- ترکیه در چارچوب حرکت چشمۀ صلح مهلت 120 ساعته برای عقب نشینی یگان های مدافع خلق از منطقۀ امن قائل خواهد شد. حرکات چشمۀ صلح متعاقب با اتمام این عقب نشینی کاملا متوقف خواهد شد.
12- بدنبال توقف (موقتی) درحرکات چشمۀ صلح از جانب ترکیه، ایالات متحده تحریم های جدید در مورد ترکیه اتخاذ نخواهد کرد و در همکاری با کنگرۀ آمریکا بر اساس مصوبۀ 2254 شورای امنیت سازمان ملل حرکت خواهد کرد. در صورت پایبندی به بند 11 در این توافق، تمامی تحریم های ترکیه از جانب آمریکا لغو خواهد شد.
13- هر دو طرف متعهد به اجرای مفاد این تفاهم نامه شدند.

بازگشت ترامپ بە قدرت، بیم رژیم اسلامی از ورشکستگی و نقش اپوزیسیون

Dette er overskriften på siden din. Eksempel på HTML-side   نویسندە: احمد مرادی بازگشت مجدد دو...